مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فـریـاد بـیصـدا، غـم دل بود و آه بـود دیگر پس از شهادت زهـرا به چشم او صبح سـفـیـد همچو دل شب سـیـاه بـود دانی چرا جـبـین عـلـی را شـکـافـتـنـد؟ زیرا به چـشم کـوفه عـدالـت گـنـاه بود خونش نصیب دامن محـراب کـوفه شد آن رهـبـری که کعبه بر او زادگـاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کـشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مـردم دنیـا نـمک نـداشت عـدلـش به چشم اهـل طمع اشتـبـاه بود همصحبتی نداشت که در نیمههای شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مـولا پس از شهادت زهـرا غـریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپـاه بود وقتی که از محاسن او میچکـیـد خون عـبـاس را به صـورت بـابـا نـگـاه بود میثم هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گـمشـدگان شمـع راه بود |